صدرا

در این وبلاگ من از نازنین پسرم و برای او می نویسم..

صدرا

در این وبلاگ من از نازنین پسرم و برای او می نویسم..

پوت




پسر عسلی ۴۶ هفته ای من.. خوشمزه.. آتیش پاره.. بمب انرژی.. خوشگل من.. عشق من.. هلوی من.. (احساسات فوران کرده یک مادر پسر شیفته)
قربون پوت گفتنت بشم من آخه..
اولین شی ای که به طور مشخص اسمش را می گی توپ است.. به توپ می گی پوت
عاشق توپی.. مرتب توپ هات را می اندازی زیر مبل و می گی تاد یعنی افتاد.. و خم میشی و زیر مبل را نگاه می کنی..
تا بهت می گم توپت کوش زودی خم می شی و زیر مبل را نگاه می کنی..
از همه هم بیشتر توپ چوبی های پلن تویزت را دوست داری که هم روی سنگ صدا می دهند هم خوب قل می خورن و اگه یک جایی یک کوچولو شیب داشته باشه بر می گردن به سمتت..
اولین برخوردت هم با این اسباب بازی جالب بود.. از یکی دو ماه ماه پیش دادم بهت و اصلا هم بهت یاد ندادم چی کارش کنی.. اولین باز دو تا از توپاش را برداشتی و تو دستای کوچولوت گرفتی و زدی بهم و صدا در آوردی.. این کار را با مکعب هات می کردی همیشه و این برام خیلی جالب بود.. بعدشم سریع توپ ها را پرت کردی رو سنگ که صدا بده..
حالا دیگه خودت یادگرفتی توپ ها را می گذاری سر جاشون و با دستت می زنی روشون که بیافتن پایین.. و کلی بازی دیگه باهاشون در میاری..
باید یک پست مفصل در مورد اسباب بازی های مورد علاقه ات بنویسم: کامیون - خرچنگ و هشت پا  و ...
عاشق کتاب کله گدو هستی.. البته من تو را عاشقت کردم!!! صبح ها برا اینکه سرت را گرم کنم تا نفهمی بابا داره میره می بردمت جلو آینه و با آب و تاب برات کله گدو می خوندم.. خلاصه که عاشقش شدی...
اسباب بازی هات را در سبد خالی و پر می کنی..
قبل از پر کردن ماشین لباسشویی باید چک کنم چیزی توش نباشه.. آخه اگه شما به ماشین لباسشویی در باز برسی هر چی دستت بیاد میاندازی توش..
یه پا خواننده هستی برای خودت مامانی من.. تا برات دست می زنیم شروع می کنی به خواندن..
مبل را می گیری و رو پاهات می ایستی.. می خواهی از حالت نشسته بلند شی برای همین دو زانو می نشینی
خلاصه که دیگه مامان جونم حسابی از روزهامون لذت می برم.. حسابی بوست می کنم و می چلونمت..
و عاشقتمممممممممم

آقا صدرا مهلت نداد مامان ماشین پر و روشن کنه!


آقا صدرا بی حوصله در صندلی نشسته


آقا صدرا از نشستن روی چمن بدش اومده!


همینطور از آرد بازی!


نظرات 4 + ارسال نظر
....... جمعه 19 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:32 ب.ظ http://www.alefsweb.blogsky.com

من فکر می ردم بچه ها اول می گن ماما یا بابا
...........
من خودم اول گفتم بچه ها
.................

ماما و بابا را که می گه.. ولی اشیا را نمی گفت.. پوت اولین شی ای هست که اسمش را مشخصا می گه..

دایی کوچیکه شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:43 ق.ظ

کی میگه دایی؟

به زودی دایی

لیلا مامان مارتیا سه‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:30 ب.ظ

ببخشید دیر پاسخ میدم عزیزم
مطالب من اونقدر هم خصوصی نیست
به هر حال رمز ما

تشکر خانوم

من و پنجاه درصد خودم جمعه 26 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:55 ق.ظ http://parsara.persianblog.ir

اتفاقا پارسا هم می گفت پوت به توپ چقدر اقا شده ماشالا.....

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد