صدرا

در این وبلاگ من از نازنین پسرم و برای او می نویسم..

صدرا

در این وبلاگ من از نازنین پسرم و برای او می نویسم..

هجده ماهگی

پسر گلم چند روزیه هجده ماهه شده و دیروز واکسنش را هم زد و خداروهزار بار شکر نه تب کرد و نه پا درد داشت.. من خیلی نگران این واکسن بودم و کلی خودم را آماده کرده بودم و کالسکه اش را شسته بودم که اگه پاش درد کرد و نتونست راه بره بذارمش تو کالسکه.. اما شکر خدای مهربون حالش خوب بود و برگشتیم خونه مثل قبل مشغول بازی شد..


برای اینکه پسرم درد واکسن را تحمل کرد رفتیم براش هدیه بخریم که باباجونش که زحمت بردن ما به انستیتوپاستور را کشیده بودن زحمت هدیه را هم کشیدن دو تا ماشین کوچولو برای صدرا گرفتن.. حسابی هم دل آقاهای فروشنده را برد با شیرین زبونی هاش.. که ازش رنگ ماشینا رو می پرسیدن یا می پرسیدن اینو می خوای می گفت بله و از همه هم بیشتر ممنون گفتن و بای بای کردنش..

جالب اینجاست وقتی برای مامانم تعریف کردم که صدرا واکسن زده و اینا چهره اش در هم شد و با ناراحتی گفت قانوم (یعنی خانوم واکسن زد بهم)..

افعالی که صدرا استفاده می کنه

اول از همه بده: بِ دددددددددده

دوم بیا: بیدا

بلند یعنی بلند شو 


راستی من صدرا را طرح پایش بیمارستان آتیه می بردم دیگه که بعد از یکسالگی شده بود هر شش ماه.. هفته گذشته که بردمش با مشاورش در مورد چندتا مساله صحبت کردم و درست بودن روشم برام تایید شد..

مثلا در مورد ترس های بچه ها خوب همه بچه ها به خاطر نداشتن آگاهی هایی که ما داریم ترسهایی دارن.. صدرا هم نسبت به صداهای ناگهانی و بلند حساسه..

مشاورش نظرش این بود که اولا کاملا طبیعیه و اصلا نباید تو روش گفته بشه و یا باهاش برخوردی بشه بلکه باید در آغوش کشیده بشه و براش توضیح داده بشه و بعد به مرور بازی بازی با منابع ترس مواجه بشه در حالیکه کاملا احساس امنیت کنه..

مطلب دوم در مورد واکنش به کارهای بود که دوست نداریم بچه انجام بده مثلا ریختن غذا به زمین.. که کاملا باید این رفتار را ندید گرفت و با آخ و اوخ کردن و اینا رفتار را تقویت منفی نکرد..

چه برسه خندیدن به رفتار و یا کار به شدت اشتباه ترساندن کودک..


یک وسیله آموزشی هم از خود مرکز مشاوره گرفتم که جای دیگه ندیده بودمش..

خیلی به نظرم جالبه یک سری مهره است و یک سری کارت که روی یک صفحه قرار می گیرن و بچه باید مهره را روی تصویر خودش بذاره.. البته حیواناتش تصاویر ضعیفی و بی کیفیتی داره اما میوه هاش خیلی خوبه.. و چون روشون انگلیسی هم داره برای ۱.۵ تا ۳ سال هستش

مال شرکت هوش آذین که گوگل کنید آدرسش میاد..




تک ستاره آسمون زندگیم.. هجده ماهگی ات.. و ورودت به دوران استقلال مبارک باشه..

دوستت دارم.. همیشه.. حتی اگه روزی کنارت نباشم.. بدون که خیلی خیلی برام عزیزی و خیلی خیلی دوستت دارم..


توضیح در مورد عکس: بعد از واکسن.. مشغول آشپزی با لگو هاش

بازی مورد علاقه این روزها..





نظرات 4 + ارسال نظر
دایی کوچیکه پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:38 ب.ظ

وای قربون این آشپز بشم حالا چی می پزه ؟

سوپ..

مونا مامان رادین جمعه 29 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:15 ق.ظ http://hedye-nabe-khoda.blogfa.com/


سلام دوست نازنین و مهربونم
عزیزم اول از همه هجده ماهگی صدرا جون و گذر از دوران سخت واکسیناسیون رو به تو و صدرای نازنینم تبریک میگم و امیدوارم همواره شاد و سلامت باشید ...
عزیزم چند وقت پیش پستی گذاشتم که خیلی زود هم ثبت موقتش کردم ... دیدم برام اونجا کامنت گذاشتی و کلی شرمنده شدم که بعد از این همه مدت دارم جواب میدم ... زهرا جون در مورد عینک آفتابی من برای رادین تا حالا 2 بار عینک گرفتم .. یکبار عینک یو وی دار ولی معمولی که از خیابان شادمان خریدم و با وجودیکه فروشنده برامون تست کرد و روی دستگاه گذاشت ولی چون خیلی خیلی ارزون بود ! به دلم نمینشست !!! و بار دوم اوایل بهار امسال که براش از خیابان فلسطین عینک مارک دار ( ری بن ) گرفتم و همچنان همون رو استفاده میکنه . هم خیلی قشنگه و هم دیگه مطمئن ... اگر خواستی تو هم به خیابان فلسطین یه سر بزن ... روی ماه نازنین پسرمون رو ببوس ... باز هم شرمندهخ

سلام مامان مونای عزیزم.. خیلی ممنون از تبریکت.. اما کم کم هم دارم وارد دوسالگی سخت می شم
ممنون که وقت گذاشتی و جواب دادی مونا جان.. منم فکر می کنم برای جلوگیری از شکسته شدن و اینا از همون اول چیز خوب بگیرم اما فکر نمی کردم عینک فروشی های بچگونه هم داشته باشن..
شما هم رادین خان ما رو ببوس

محبوبه مامان الینا یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 08:49 ق.ظ http://http:/elina1fereshteh.niniweblog.com/

ای جانم با اون قانوم !!! گفتنت
مطلبتون در مورد روانشناسی ترس جالب بود ممنون

خیلی ممنون خانومی

ستاره پنج‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:48 ق.ظ http://smallthings.blogfa.com/

چقدر خوبه که اینا رو می نویسی زهرا جون، خیلی به درد ماها که بعد از شما این روزها رو خواهیم داشت میخوره ، مرسی عزیزم. امیدوارم در مورد نحوه رفتاهات با کارهای اشتباه صدرا جونم بیشتر بنویسی.

راستی میشه منم رمز داشته باشم؟

قربانت ستاره جان.. رفتار که بسته به شرایط فرق می کنه.. اما بیشتر نادیده گرفتن را انجام می دم البته بعد از اینکه بهش توضیح داده بودم که کارش اشتباه چون نباید تایید منفی بگیرن..
شرمنده ام خانوم.. مطلبی هم نیست البته..

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد